مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
ای که در مَحْبَس گیسوی تو شب زندانی ست کار خورشید، به فرمان تو نور افشانی ست سامرا نه! که جهان سیطرۀ قدرت توست ای که در عرش تو را مرتبۀ سُلطانی ست تا که تکــمـیـل شود فـیـض ربیـعُ الاوّل مُوعدِ جـلـوهْ نمائیـت، ربیـعُ الـثّانی ست هرکسی چـشـم دلش بـاز شود می بـیـنـد شغل داوود نبی نزد تو مِدْحت خوانی ست پسرت حضرت مهدی ست اگر؛رَبّ الأرض کُلّ حالات و صفـات پدرش، ربّانی ست تو به قدری حسن بن علی اَستی که چو ما حال آیـینه هم آشفـته تر از حـیرانی ست دل ندادن به تو از سخت ترین مُشکل ها دل سپردن به تو، برعکس، پُر از آسانی ست می شود بی سر و سامان تو باشم گرچه هرکه دیـدم، به دنبال سر و سامانی ست «سـرگرانی صفـت نرگس رعـنا باشـد» همچنانی که مرا روزیِ سرگردانی ست خیس اشک، از غم دنیا بشود چشمانش هر کسی آرزویـش دیـدن سامـرّا نیـست اربعین هر که مشرّف به حریمت شد گفت: صف زوّار ضریحت چه قَدَر طولانی ست فاطمه، بانیِ رفتن به بهشت است او را آنکه اندازۀ خشتی، حـرمت را بانی ست «سائـلِ» رحمـت بی منّـت و بی پـایـانت چشـم در راه تو در آن نفس پایانی ست |